آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
کد : 126
فروش ویلا 3 خوابه در شمال.چمستان.نانواکلا
220 متر زمین با 160 متر بنا
نیم پلوت 3 خوابه
دارای سند و پروانه ی ساخت
دارای آب ، برق و گاز
چسبیده به پارک جنگلی نور
فاصله نزدیک با دریا
قیمت : 77 م تومان
تماس با ما :
حیدرنژاد 09113250881
کد : 124
فروش ویلا 2 خوابه وام دار در شمال.چمستان.شهربند
200 متر زمین با 100 متر زیر بنا
همکف 2 خوابه
دارای سند ، پروانه و پایان کار
آماده ی دریافت وام 20 میلیونی
دارای آب و برق
عکس بیشتر در ادامه ی مطلب ...
کد : 123
فروش ویلا نیم پلوت وام دار در شمال.چمستان.کیابسر
300 متر زمین با 140 متر بنا
نیم پلوت 2 خوابه
شهرکی ، 10 میلیون وام
قیمت : 73 م تومان
کد : 122
خرید و فروش ویلا همکف 2 خوابه در شمال.چمستان.شهربند ...
190 متر زمین با 90 متر زیربنا
دارای پروانه ساخت ، آب و برق
قیمت : 47 م تومان
کد : 121
خرید و فروش ویلا نیم پلوت 2 خوابه.نور.چمستان.شهربند
600 متر زمین با 140 متر بنا
دارای پروانه ی ساخت ، آب و برق
قیمت : 105 م تومان
تماس با ما:
naderh66@yahoo.com
کد : 120
خرید و فروش ویلا نیم پلوت در شمال.چمستان.شهربند
280 متر زمین با 130 متر زیربنا
قیمت : 80 م تومان
کد : 119
خرید و فروش ویلا نیم پلوت 2 خوابه
در شمال ، چمستان.شهربند ...
230 متر زمین با 120 متر زیر بنا
قیمت : 70 م تومان
کد : 104
فروش ویلا دوبلکس در شمال.چمستان.رمشی
300 متر زمین 140 متر بنا
دوبلکس 3 خوابه
قیمت : 98 م تومان
کد : 114
فروش ویلا نیم پلوت 2 خوابه در شمال.آمل.انجپل
250 متر زمین با 110 متر بنا
قیمت : 65 م تومان
کد : 113
خرید و فروش ویلا نیم پلوت 2 خوابه در شمال.آمل.تازه آباد
ویلا نیم پلوت 2 خوابه
320 متر زمین با 120 متر زیربنا
دارای پروانه ی ساخت
لوله کشی گاز در محل
نوبت وام
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت.
در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد.
اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض میشدند؟
بچههای بیسرپرست پیدا میشدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمیخواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:
“به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت:
“چرا چنین حرفی می زنی؟ من اینجا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت:
“نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند،
هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است،
با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر گفت:
“نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد!
فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.
چشم ها را شستم ...
جور دیگر دیدم ...
باز هم سود نداشت ...
تو همانی بودی که باید دوست داشت ...
نمی دانم کجای خوب این قصه ایستاده ای ....!
که از حواس لحظه هایم پرت نمی شوی ...
کد : 103
فروش ویلا 2 خوابه در مازندران.چمستان.تورانکلا
235 متر زمین با 120 متر بنا
2 خوابه ، سرویس کامل
کد : 102
در شمال.نور.چمستان.تورانکلا ...
215 متر زمین با 110 متر زیر بنا
2 خوابه
صبور می مانم و ...
کشاورزی چینی اسب پیری داشت
که از آن در کشت و کار مزرعه اش استفاده می کرد. یک روز اسب کشاورز به سمت تپه ها فرار کرد. همسایه ها در خانه ی او جمع شدند و به خاطر بدشانسیش به همدردی با او پرداختند. کشاورز به آنها گفت: ((شاید این بد شانسی بوده و شاید هم خوش شانسی,فقط خدا میداند.)) یک هفته بعد, اسب کشاورز با یک گله اسب وحشی از آن سوی تپه ها برگشت. این بار مردم دهکده به او بابت خوش شانسیش تبریک گفتند. کشاورز گفت: ((شاید این خوش شانسی بوده و شاید هم بدشانسی,فقط خدا میداند.)) فردای آن روز وقتی پسر کشاورز در حال رام کردن اسب های وحشی بود, از پشت یکی از اسب ها به زمین افتاد و پایش شکست. بقیشو توی ادامه ی مطلب بخونید ...
یک روز اسب کشاورز به سمت تپه ها فرار کرد.
همسایه ها در خانه ی او جمع شدند
و به خاطر بدشانسیش به همدردی با او پرداختند.
کشاورز به آنها گفت:
((شاید این بد شانسی بوده و شاید هم خوش شانسی,فقط خدا میداند.))
یک هفته بعد, اسب کشاورز با یک گله اسب وحشی از آن سوی تپه ها برگشت.
این بار مردم دهکده به او بابت خوش شانسیش تبریک گفتند.
کشاورز گفت:
((شاید این خوش شانسی بوده و شاید هم بدشانسی,فقط خدا میداند.))
فردای آن روز وقتی پسر کشاورز در حال رام کردن اسب های وحشی بود,
از پشت یکی از اسب ها به زمین افتاد و پایش شکست.
بقیشو توی ادامه ی مطلب بخونید ...
گشاده دست باش، جاري باش، كمك كن (مثل رود)
باشفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)
اگركسي اشتباه كرد آن رابه پوشان (مثل شب)
وقتي عصباني شدي خاموش باش (مثل مرگ)
متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)
بخشش و عفو داشته باش (مثل دريا )
اگر ميخواهي ديگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آينه)
خرید و فروش ویلا در شمال ، مازندران
ویلا در متراژ مختلف
همکف ، نیم پلوت و دوبلکس
صفحه قبل 1 ... 82 83 84 85 86 ... 113 صفحه بعد
عضو شوید
عضویت سریع